من که فرزند دو وکیل بودم، زم، که با یک خانواده ایرلندی-آمریکایی ازدواج کردم با تفاوت های فرهنگی مواجه شدم. اقوام جدید من قصه ،ای بسیار خوبی بودند و از نظر آنها کیفیت داستان مستقل از صحت تحت اللفظی آن بود. بعد از چند سال فهمیدم که وقتی همسرم داست، تعریف میکند، حتی داست، که من یک شخصیت بودم، نباید حرفش را قطع کنم تا جزییات را اصلاح کنم. دقت واقعی هر جزئیات داده شده در مقایسه با آنچه که جزئیات می تواند به یک نخ جالب کمک کند، بسیار کمتر اهمیت داشت – در واقع، بی اهمیت. همینطور مالکوم گل،، مجری برنامه تاریخ تجدیدنظر طلب پاد،ت داستان های او به خوبی نقل شده است. فقط روایات اصلاح شده او را با تاریخ واقعی اشتباه نگیرید.
نمونهای از آن اولین ،مت از مجموعه کنترل اسلحه او در سال 2023 است. سلبریتی ناگه، سر جان نایت. برای اینکه ببینید او چگونه حقایق را برای بهبود یک داستان اصلاح می کند، داست، از او را در نظر بگیرید که باعث می شود من بهتر از زندگی واقعی به نظر برسم.
در سال 1686، سر جان نایت، از بریستول، ،ستان، به نقض قانون 1328 نورث همپتون متهم شد. این اساسنامه ،یسیها را منع میکرد که «در شب و نه روز مسلح بروند یا سوار شوند» تحت شرایط ذکر شده. بر اساس کیفرخواست، نایت «در خیابانها مسلح به اسلحه راه میرفت و در زمان عبادت الهی با اسلحه به کلیسای سنت مایکل در بریستول رفت تا رعایای پادشاه را بترساند».
نایت توسط هیئت منصفه تبرئه شد. رئیس قاضی، رئیس دادگاه کینگز بود. اظهارات وی در مورد تفسیر قانونی اساسنامه نورث همپتون توسط دو خبرنگار گزارش شد. پرونده سر جان نایت، 87 مهندس Rep. 75, 3 Modern Rep. 117 (KB 1686); ر، علیه سر جان نایت، مهندس 90 نمایندگی 330; Comberbach 38 (KB 1686).
چگونه این پرونده 1686 برای آمریکایی ها شناخته شد؟ ابتدا در رساله حقوق کیفری معروف ویلیام هاوکینز ذکر شد. رساله التماس تاج (1716، با 8 نسخه تا 1824)، زیرا توضیح هاوکینز در مورد زمان حمل اسلحه قانونی بوده و نیست. رساله هاوکینز برای اولین بار به ،وان دارای بیشترین مالکیت کتاب حقوق کیفری وارداتی در کتابخانه های حقوقی استعماری آمریکا شناخته می شود. هربرت جانسون، رساله های حقوقی وارداتی قرن هجدهم در کتابخانه های آمریکا 1700-1799 (1978). (متیو هیل تاریخچه درخواست های تاج برای اولین بار هاوکینز را تساوی داد.)
نکته هاوکینز مبنی بر اینکه حمل اسلحه عموماً قانونی است توسط دو کتابچه راهنمای قاضی صلح آمریکا در زمان اصلاحیه دوم قانون اساسی ذکر شد. ویلیام وا، هنینگ، دادگستری ویرجینیا جدید 17-18 (1795); جیمز پارکر، رهبر ار،تر جنرالیس؛ یا دفتر، وظیفه و مرجع قضات صلح 11 (ویرایش اول 1764).
علاوه بر رساله هاوکینز، راه دیگری که احتمالاً مورد نایت شناخته شد، از طریق جورج وایت، از ویلیام و مری بود. او اولین استاد حقوق آمریکایی بود و کتابخانه بزرگ او شامل جلد 3 بود گزارش های مدرن، و کامبرباخ، که هر دو گزارش ،د شوالیه مورد در اینجا چیزی است که گلا، می گوید:
دیوید کوپل، یک بار کتابخانه یک استاد حقوق قرن هجدهم به نام جورج وایت را که به یک قاضی دادگاه عالی، چند رئیس جمهور، برخی از بنیانگذاران حقوق تدریس می کرد، بررسی کرد و متوجه شد که نام جان نایت در تمام کتاب های حقوق در آن زمان وجود دارد. .
بخشی در مورد Wythe درست است. او قانون را به جان مارشال، توماس جفرسون و بسیاری از بنیانگذاران دیگر آموزش داد. بقیه دروغ است.
من هرگز در محوطه دانشگاه ویلیام و مری نبودم. نزدیکترین چیزی که تا به حال به آنجا رسیدهام این بود که در یک سفر مدرسهای در استعمار ویلیامزبورگ بودم. اگر به پردیس ویلیام و مری رفته بودم، نمیتوانستم کتابخانه وایت را بررسی کنم، زیرا این کتابخانه دیگر وجود ندارد. وایت کتابخانه خود را به توماس جفرسون داد که بعداً آن را به کتابخانه کنگره اهدا کرد که بریت،ا در 19 اوت 1814 در طول جنگ 1812 آن را سوزاند.
از آنجا که نه من و نه هیچ مردی در قید حیات، هیچ یک از کتابهای فیزیکی کتابخانه وایت را ندیدهایم، هرگز نگفتم که کتابخانه وایت نشان میدهد که «آن زمان نام جان نایت در همه کتابهای حقوقی وجود داشت». برع،، نام نایت حتی در رساله هاوکینز ذکر نشده است. در عوض، هاوکینز فقط از “3 Mod. 117, 118” به ،وان بخشی از حمایت خود از این بی،ه استناد می کند که “عدم استفاده از سلاح در م،ای اساسنامه نیست”. [of Northampton] مگر اینکه با شرایطی همراه باشد که موجب وحشت مردم شود. . . 1 هاوکینز در فصل 63، صفحه 136.
کاری که من در واقع انجام دادم این بود که چند دقیقه را صرف وب سایت کتابخانه حقوقی ویلیام و مری کردم. Wythepedia: دایره المعارف جورج وایت، که فهرست تمام کتاب های کتابخانه وایت را فهرست می کند. فهمیدن اینکه وایت صاحب کتاب هاوکینز و دو خبرنگاری که پرونده جان نایت را پوشش میدادند، چند دقیقه طول کشید. (در اینجا منابع کتابخانه ویلیام و مری برای مالکیت وایت است هاوکینز، 3 گزارش های مدرن، و کامبرباخ.)
اختراع داستان کتابخانه ای توسط گلا، باعث می شود داستان بهتری بیان شود. این موضوع اهمیت داستان خود گلا، در مورد جان نایت را با نام او “در سراسر کتاب های قانون در آن زمان” اغراق می کند. به همین ترتیب، داستان ابداع شده در مورد من که کتابخانه وایت را «شانه کردم» جالبتر از واقعیتهای واقعی تحقیق من در اینترنت چند دقیقهای در فهرست آنلاین کتابخانهای است که بیش از دو قرن پیش وجود نداشت.
برای افزایش بیشتر درام داستان های تاریخی گلا،، او از من نام می برد “یکی از اعضای موسس کلوپ طرفداران جان نایت”. به گفته گل،، من نایت را “مردی می دانم که نمونه شجاعانه اش آمریکا را از ظلم قو،ن محدودکننده اسلحه نجات داد.”
در واقع، من هرگز یک کلمه خوب در مورد سر جان نایت ننوشتم. طول، ترین درمان من پرونده شوالیه در کتاب درسی تالیف من موجود است قانون اسلحه گرم و متمم دوم، فصل 22، صفحات 2100-02. در آنجا به این نکته اشاره کردم که نایت «عاشق استفاده از قانون برای آزار و اذیت غیر،یسیها بود» – ی،ی کاتولیکها و همچنین پروتستانهایی که به کلیسای ،ستان پایبند نبودند.
شاید گل، این ادعا را ابداع کرده باشد که من ظاهراً جان نایت را تحسین می کنم زیرا زم، که در تعطیلات در ،ستان بودم، از صحنه جنایت ادعایی که منجر به محاکمه معروف نایت شد، بازدید کردم: کلیسای سنت مایکل در بریستول. من همچنین به سنگ قبرها نگاه کردم تا ببینم نایت در آنجا دفن شده است یا خیر، اما آنها بیش از حد فرسوده شده بودند که خوانا نیستند. در حالی که من گاهی اوقات از صحنه های جنایی معروف بازدید می کنم، بازدیدها نشان نمی دهد که من هر ،ی را که درگیر آن است قهرمان می دانم.
در نزدیکی پایان اپیزود، گل، از طریق تاریخدان تیم هریس، که میگوید نایت «زننده»، «انتقامجو و کینهتوز»، «متعصب»، «یک دردسرساز» بود، مطالب اخلاقی را ارائه میکند. من به سختی میتوانم بگویم که او آن شخصیت قهرم، بود که قهرمانان آزادی آمریکا میخواستند آن را جشن بگیرند.»
بسیار درست است، و برخلاف ادعای گلا،، هیچ آمریکایی هرگز «جشن نگرفته است[d]”جان نایت. کاری که برخی از آمریکاییها، از جمله من، انجام دادهایم، توصیف دقیق پرونده حقوقی است. شخصی که به دقت توصیف میکند. Miranda v. آریزونا (1966) (مصوب ششم خود جنایی) یا روپر علیه سیمونز (2005) (مصوبه هشتم مجازات بی رحمانه و غیرمعمول) “طرفدار” ارنستو میراندا یا متیو سیمونز نیست. میراندا و سیمونز افراد بدی بودند. با این حال، موارد آنها محدودیت های مهمی را برای قدرت ،تی تعیین می کند. برای تشویق نتایج در میراندا یا سیمونز موارد این است که “جشن” هر یک از متهمان.
،یب گلا، از آمریکاییهایی که سر نایت را جشن میگیرند، بخشی از یک داستان بزرگتر است. او مدعی است که دادگاه عالی ایالات متحده 2022 انجمن تفنگ و تپانچه ایالت نیویورک در مقابل بروئن در مورد نایت محور است. آن مورد شامل متمم دوم حق حمل سلاح بود.
به گفته گل،:
می خواهید تاریخ اولیه بازی کنید؟ من قانون مهمی را از سال 1328 به شما میدهم، که کاملاً مؤسسان آن را میدانستند که بیش از هر چیزی که در این دادگاه صحبت میکنیم، اسلحه را محدود میکند. اگر پرونده های دادگاه شطرنج است، این چک است. تنها راهی که جمعیت حقوق اسلحه می توانند برنده شوند این است که بتوانند تکه ای از تاریخ باست، خود را پیدا کنند که بر اساسنامه نورث همپتون غلبه می کند، و به طرز باورن،ی این کار را انجام می دهند.
سپس:
همه فکر میکنند که حقوق عمومی ،یسی، که سنت حقوقی آمریکا بر آن استوار است، با افرادی که با اسلحه راه میرفتند خصمانه بود، اما این درست نیست. جان نایت تبرئه شد. جان نایت به مصاف Statute Northampton می رود و جان نایت برنده می شود. یک طرف می گوید: “اساسنامه نورث همپتون، بررسی کنید.” طرف مقابل می گوید: «جان نایت، مات».
خط چک/مات داستان سرایی هوشمندانه است، اما حاصل تخیل فعال گل، است.
در مورد ادعای گلا، که «همه فکر میکنند که قانون ،یس… با افرادی که با اسلحه راه میرفتند دشمنی میکرد». در سال 1689، منشور حقوق ،یسی به تصویب رسید. اعلام کرد: “رعیتهایی که پروتستان هستند، میتوانند سلاحهایی برای دفاع خود داشته باشند که مطابق با شرایط خود و طبق قانون مجاز است.” از آن زمان تا سال 1870، زم، که مالیات بر حمل اسلحه دستی عمومی وضع شد، هیچ قانون ،یسی حمل مسالمت آمیز اسلحه را برای دفاع از خود محدود نمی کرد و هیچ مورد شناخته شده ای از چنین پیگرد قانونی وجود ندارد.
در مورد نایت، رئیس دادگستری گفت که اساسنامه نورث همپتون «تقریباً از بین رفته است. در کهنگیی،ی مدت زیادی بود که اجرا نشده بود تقریبا از نظر قانونی غیرقابل اجرا شود. اما رئیس دادگستری قانون را نجات داد، زیرا گفت که این قانون صرفاً منع، کننده یک اصل دیرینه حقوق عمومی است: حمل سلاح در صورت انجام غیرقانونی است. در حال بد – با نیت بد معدود تعقیب قضایی پس از 1686 تحت اساسنامه نورث همپتون همگی شامل افرادی بود که رفتار خطرناکی با اسلحه داشتند. به ،وان مثال ر، در برابر دیورست1 State Trials, NS 529, 601-02 (1820) (“یک مرد حق آشکاری دارد که از خود محافظت کند وقتی به تنهایی یا در یک مهم، کوچک به جاده ای می رود که در آن سفر می کند یا برای مقاصد عادی تجارت می رود. اما من هیچ مشکلی ندارم که بگویم شما حق ندارید در یک جلسه عمومی اسلحه حمل کنید حمل سلاح توسط شورشیان در شش شهرستان)؛ ر، علیه مید19 L. Times Rep. 540, 541 (1903) (مردی به دلیل اختلاف بر سر یک زن، یک تپانچه را از پنجره همسایه شلیک کرد؛ مردم باید “بدانند که مردم نمی توانند بدون مجازات در خیابان های عمومی هفت تیر شلیک کنند.” ). همچنین ببینید کوپل و همکاران، قانون اسلحه گرم در 07-2103 (تاریخچه پس از سال 1686 اساسنامه نورث همپتون در حقوق ،یس).
در مورد پل در مورد، هیچ چیز در تاریخ ،یس هرگز “چک” یا “چک مات” نبود. هسته اصلی پل تصمیم، م،ای عمومی اصلی متمم دوم است، زم، که توسط مردم آمریکا در سال 1791 تصویب شد. نظر دیوان 63 صفحه در گزارش های ایالات متحده است. اساسنامه نورث همپتون در دو صفحه مورد بحث قرار گرفته است (از نیمه دوم صفحه 31 شروع می شود)، و مورد نایت یک پاراگراف طول، دارد. اساسنامه نورث همپتون برای یک جمله در صفحه 36 دوباره ظاهر می شود.
اگرچه گل، میگوید که اصالتگرایی «بازی، تاریخ اولیه» است، اما اساسنامه ،یسی 1328 و پیگرد ناموفق ،یسی 1686 برای تشخیص م،ای عمومی اصلی آمریکایی در سال 1791 «چک» یا «مات» نیستند. دادگاه گفت که قو،ن آمریکا در دهه های بلافاصله قبل و بعد بسیار مرتبط تر است. قو،ن استعماری در صفحات 37-42 پوشش داده شده است پل نظر قو،ن آمریکا بین 1791 و آغاز جنگ داخلی صفحات 42-51 می باشد. اینها هسته اصلی هستند پلتحلیل تاریخی مفهوم گلا، از «چک» در سال 1328 ،ستان و «چک مات» در سال 1686 یک پاد،ت سرگرمکننده را ایجاد کرد، اما تاریخچه حقوقی دقیقی نداشت.
با تکیه بر مالکوم گل، تاریخ تجدیدنظر طلب پاد،ت برای تاریخ واقعی مانند تکیه بر آن است کمدی سنترال برای درک وقایع جاری اگر از قبل تاریخچه یا اخبار مربوطه را می د،د، پس برنامه ها سرگرم کننده هستند، اما نباید جدی گرفته شوند. من تمام آثار مالکوم گل، را بررسی نکردهام، اما میدانم که داستاننویسی که اعلام میکند شخصی در مک، بوده که هرگز نرفته است (من، در پردیس ویلیام و مری) در حال بررسی مجموعهای از کتابخانه است. که برای بیش از دو قرن وجود نداشته است (مجموعه شخصی جورج وایت)، هدف اصلی داستان نویس دقت نیست.
منبع: https://reason.com/volokh/2024/09/11/malcolm-gladwells-invented-facts-make-good-stories/